نکته‌ای چند دربارۀ تحوّل شکلی و معنایی ساقی‌نامه‌ها (با تأکید بر تذکرۀ میخانه)
نوشته شده توسط : ادبیات پارسی

نکته‌ای چند دربارۀ تحوّل شکلی و معنایی ساقی‌نامه‌ها (با تأکید بر تذکرۀ میخانه)

نویسندگان
سیّد مرتضی میرهاشمی
سیّد مرتضی میرهاشمی دانشیار زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه خوارزمی
چکیده
یکی از موضوعات شعری در ادب فارسی، ساقی‌نامه‌سرایی است. این موضوع ادبی که با نظامی گنجوی و چه‌بسا با الهام گرفتن وی از اشعار موسوم به خمریّات ـ که البتّه پیش‌تر سابقه‌ای هم داشته است ـ پدید آمد، پس از نظامی مورد توجّه گویندگان مختلف در اعصار گوناگون قرار گرفت و در عین حال دچار تغییرات و تحوّلاتی شد. بررسی و مطالعه دربارۀ این تحوّلات که آن را می‌توان به سه بخشِ تحوّل در قالب (استفاده از بعضی قالب‌های دیگر چون ترجیع‌بند و ترکیب‌بند)، تحوّل در معنا (گنجاندن موضوعات دیگر در ساقی‌نامه‌ها که پیش‌تر سابقه ای نداشت)، تحوّل در تصاویر و تعابیر شاعرانه (ساختن تعابیر و تصاویر تازه به‌خصوص برای میِ معهود در ساقی‌نامه‌ها) تقسیم کرد؛ موضوعی که در این مقاله بدان پرداخته شده است. تلاش ذهنی گویندگان ادوار مختلف در ایجاد این تحوّلاتْ کمابیش مشهود است، امّا در این میان، تنوّع‌جویی برخی از شاعران عصر صفوی، آب‌ورنگ دیگری دارد که بی‌تردید حاصل تأثیرپذیری از سبک شعری تازه (سبک اصفهانی یا هندی) آن عصر است.
 
 
کلیدواژگان
واژه‌های کلیدی: ساقی‌نامه؛ نظامی؛ ‌ملّا عبدالنّبی فخرالزّمانی؛ تذکرۀ میخانه؛ تعابیر شاعرانه
اصل مقاله

. مقدّمه

ساقی‌نامه‌سرایی یکی از موضوعات شعری در ادب فارسی است. سابقۀ سرودن این نوع اشعار به قرن ششم هجری برمی‌گردد و نظامی گنجوی را باید مبدع ساقی‌نامه‌سرایی دانست. پیش از نظامی نیز در دیوان برخی از شاعران به اشعاری در وصف شراب و ساقی برمی‌خوریم، ولی با توجّه به اینکه غالباً در این اشعار، «می» یا «شراب» در معنای مجازی خود به کار نرفته، از آن به «خمریّه» تعبیر کرده‌اند. بنابراین میان این نوع شعر با ساقی‌نامه‌ها تفاوت اساسی به چشم می‌خورد[1]. ممکن است این خمریّه‌ها در جای خود الهام‌بخش نظامی در سرودن ساقی‌نامه باشد، امّا به نظر نمی‌رسد که بتوان آن را به تنهایی عامل مؤثّری در این امر دانست و چه‌بسا تأمّلات عرفانی شاعر از یک سو و رباعیّات خیّام از سوی دیگر در سوق دادن ذهن خلّاق نظامی برای پدید آوردن موضوعی تازه در ادب فارسی، او را یاری داده باشد[2].

پس از نظامی، در ادوار گوناگون، شاعران متعددّی به تأسّی از داستان‌سرای گنجه به سرودن ساقی‌نامه روی آوردند. دسته‌ای از این گویندگان به همان سبک و سیاق ساقی‌نامه‌های نظامی وفادار ماندند، ولی برخی دیگر بر آن شدند تا ساقی‌نامه‌هایی را بسرایند که هم از نظر قالب شعری و هم به لحاظ تنوّع معنایی، با ساقی‌نامۀ نظامی تفاوت‌های عمده‌ای دارد. البتّه در برخی دوره‌ها تلاش گویندگانی را که کوشیده‌اند تعابیر تازه‌ای در این نوع اشعار خود به کار برند، نباید نادیده گرفت.

این نوشتار بر آن است تا با بررسی ساقی‌نامه‌هایی که مربوط به دوره‌های مختلف است، تفاوت‌های این ساقی‌نامه‌ها را برجسته سازد.

2. چند نکته دربارۀ تحوّلات شکلی و معنایی ساقی‌نامه‌ها

نظری هر چند اجمالی به ساقی‌نامه‌هایی که از شاعران دوره‌های مختلف در دست است و ملّا عبدالنّبی فخرالزّمانی بیشتر آنها را تا عصر خویش در کتاب تذکرۀ میخانه گرد آورده، حاکی از آن است که برخی از سرایندگان این نوع شعر، در عین حال که به این موضوع علاقه نشان داده‌اند، از دخل و تصرّف در شکل و معنای آن برکنار نبوده و چه‌بسا تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی و یا نوآوری، به برخی تغییرات در این زمینه دست یازیده‌اند؛ این امر سبب شده تا شاهد پدید آمدن ساقی‌نامه‌هایی باشیم که با ساقی‌نامۀ نظامی تفاوت‌های زیادی دارند؛ از جملۀ این تفاوت‌ها عبارت است از:

1. عدول برخی شاعران از قالب متداول ساقی‌نامه‌ها، یعنی قالب مثنوی، و روی آوردن به قالب‌هایی چون ترجیع‌بند و ترکیب‌بند؛ چنانکه مثلاً در ساقی‌نامه‌های فخرالدّین عراقی، وحشی بافقی، حکیم شفایی اصفهانی، میرزا فصیح دیده می‌شود، یکی از این تفاوت‌های برجسته در ساقی‌نامه‌سرایی است. چنانکه پیش‌تر هم اشاره کردیم، نظامی گنجوی با الهام گرفتن از خمریّه‌های شاعران پیش از خود از یک سو و بهره بردن از آن دسته از رباعیّات خیّام که در انتسابشان به وی جای تردیدی نیست از سوی دیگر، بر آن شد تا در برخی از منظومه‌های داستانی خود چون اسکندر نامه، در همان قالب مثنوی امّا در دوبیت‌های موقوف‌المعانی، مضامینی را بیان کند که به سبب ایجاز در انتقال پیام شاعر، سخنان قصار اندرزی به شمار می‌آید. درست است که نظامی به ضرورت باید از همان وزن منظومۀ خود در این گونه اشعار نیز تبعیّت می‌کرد، امّا چون سرودن این نوع اشعار در دوبیت‌های موقوف‌المعانی ـ که تا حدّی تداعی‌کنندۀ رباعیّات خیّام است ـ به هر صورت حاصل خیال نظامی گنجوی است. از این روست که از دیرباز قالب مثنوی را قالب رایج ساقی‌نامه‌سرایی دانسته‌اند و بسیاری از کسانی که به تقلید از نظامی منظومه‌هایی سروده‌اند، سعی کرده‌اند در ساقی‌نامه‌های خود همان سبک و سیاق نظامی را در پیش چشم داشته باشند[3]. بنابراین انگیزۀ آن دسته از شاعرانی که قالب‌های ترجیع‌بند و ترکیب‌بند را برای ساقی‌نامه‌های خود برگزیده‌اند، امکان دارد تمایل آنان برای نوآوری و تنوّع بخشیدن به قالب ساقی‌نامه‌ها باشد و چه‌بسا از این راه بهتر می‌توانسته‌اند که توصیف‌گر موضوعات متنوّع در ساقی‌نامۀ خود باشند. هر چند خطاب به ساقی در آغاز خیلی از بندهای ترجیع‌بندها و ترکیب‌بندهای موجود به چشم می‌خورد، معنایی که شاعر در پی بیان آن است، تقریباً تا پایان آن بند گسترش می‌یابد. چنانکه مثلاً وقتی نظامی (1388: 75) خطاب به ساقی می‌گوید:

بیا ساقی از خُم دهقان پیر
  نه آن می که آمد به مذهب حرام
 
 

 

میی در قدح ریز چون شهد و شیر
  میی کاصل مذهب بدو شد تمام
 
 

آنچه مقصود شاعر است، با بیان بیت دوم حاصل می‌شود؛ امّا وقتی فخرالدّین عراقی (1372: 134) ـ که نخستین شاعری است که قالب ترجیع‌بند را برای ساقی‌نامۀ خود برگزیده است ـ ساقی را مخاطب خویش قرار می‌دهد، با توجّه به اینکه مقصود او بیشتر توصیف صفات و رفتار ساقی است، در هفت بیت این خطاب را بسط می‌دهد و از احوال خویش در آرزوی وصال ساقی یاد می‌کند:

ساقی بده آب زندگانی
  می ‌ده که نمی‌شود میسّر
  هم خضر خجل هم آب حیوان
  گوشم چو صدف شود گهرچین
  در آرزوی لب تو بودم
  در میکده می‌کشم سبویی
 
 

 

اکسیر حیات جاودانی
  بی‌ آب حیات، زندگانی
  چون از خط و لب شکرفشانی
  زان دم که ز لعل درّ چکانی...
  چون دست نداد کامرانی،
  باشد که بیابم از تو بویی
 
 

پس از عراقی، وحشی بافقی از شاعران قرن دهم هجری، هم در داستان‌سرایی از نظامی پیروی کرد، امّا در سرودن ساقی‌نامه شیوۀ فخرالدّین عراقی را پی گرفت و در قالب یک ترجیع‌بند شانزده‌بندی، معانی گوناگون عرفانی و اجتماعی و انتقادی و جز آن را در هم‌ آمیخت و با زبانی نرم و به دور از تعابیر پیچیده، آن را عرضه کرد. ترجیع‌بند وحشی به لحاظ تعداد بندها گسترده‌تر از ترجیع‌بند عراقی است، امّا از نظر تعداد ابیات هر بند، که با احتساب بیت ترجیع بالغ بر هشت بیت می‌شود، با ترجیع‌بند عراقی برابری می‌کند. از شانزده بند ترجیع‌بند وحشی (1374: 234)، فقط بند اوّل و سوم آن است که با خطاب به ساقی آغاز می‌شود و شاعر در هر دو بند، «میی» را توصیف می‌کند که در ساقی‌نامه‌ها از آن سخن رفته است:

ساقی بده آن می که ز جان شور برآرد
  آن می که فروغش شده خضر ره موسی
  آن می که چو ته‌مانده فشانند به خاکش
  آن می به کسی ده که به میخانه نرفته‌ست
  ما گوشه‌نشینان خرابات الستیم
 
 

 

بر دار اناالحقّ سر منصور برآرد
  آتش ز نهاد شجر طور برآرد...
  صد مردۀ سرمست سر از گور برآرد
  تا آن می‌اش از مست و ز مستور برآرد
  تا بوی میی هست در این میکده مستیم            
 
 

میرزا ابوتراب بیگ فرقتی (متوفّی 1025) از دیگر شاعران ساقی‌نامه‌سراست که از قالب ترجیع‌بند برای ساقی‌نامۀ خویش بهره جسته است. ترجیع‌بند ابوتراب بیگ شامل پانزده بند می‌شود که هر بند آن همچون ترجیع‌بند وحشی و عراقی، از هشت بیت تجاوز نمی‌کند. شش بند از این ساقی‌نامه با خطاب به ساقی شروع می‌شود و شاعر در پی این خطاب‌ها به توصیف «می» مطلوب خویش می‌پردازد و از این حیث با ساقی‌نامۀ وحشی متفاوت است، امّا استفادۀ شاعر از بحری که وحشی ساقی‌نامه‌اش را در آن سروده و نیز بهره‌جویی از برخی تعابیری که در ساقی‌نامۀ وحشی به چشم می‌خورد، نشانگر توجّه وی به وحشی بافقی است؛ هر چند از نظر روانی و شیوایی کلام با او فاصلۀ زیادی دارد:

ساقی بده آن می که به نور گهر خویش
  آن باده که پروانه چو لب تر کند از وی
  آن شاهد دلجو که چو عارض بفروزد
  در کاسۀ سر عقل شود مست به بویش
  در کار دل سوختگان کن می نابی
  ما خشک‌لبان تشنۀ دیدار شرابیم
 
 

 

پشت شجر طور شکست از شجر خویش
  گیرد سر صد شمع به مقراض پر خویش
  خورشید تعقّل نکند بر زبر خویش...
  خشت سر خم گر بنهی زیر سر خویش
  تا چند بسازیم به خون جگر خویش؟
  تا کاسۀ ما گشت تهی، خانه خرابیم
 
 

(فخرالزّمانی، 1367: 421)

حکیم فغفور لاهیجی (متوفّی 1029) از دیگر گویندگان عصر صفوی است که او هم ساقی‌نامه‌ای دارد در قالب ترجیع‌بند و در همان وزن ترجیع‌بند وحشی. ترجیع‌بند حکیم فغفور از نظر بندها از ترجیع‌بندهای پیشین کوتاه‌تر است و از یازده‌ بند فراتر نمی‌رود، امّا هر بند شامل ده بیت است که از این جهت تفاوتی میان آن و ترجیع‌بندهای قبلی دیده می‌شود. دو بند از ترجیع‌بند حکیم فغفور با خطاب به ساقی آغاز می‌شود و شاعر در هر دو بند به توصیف «می» و بیان آثار آن می‌پردازد. در اینجا هم علاوه بر وزن شعر که حاکی از توجّه شاعر به وحشی بافقی است، به‌کار‌گیری برخی تعابیر ساقی‌نامۀ وحشی، گواه دیگری است بر این اقبال و توجّه حکیم فغفور به وحشی:

ساقی بده آن باده که خورشید شرار است
  آن آتش بی‌دود که موسیش مجوس است
  آنجا که رسن‌تاب شود گیسوی تاکش
  برخاست دل ما ز جهان تا به می افتاد
  ما دجله‌کشی یاد گرفتیم ز استاد
 
 

 

چون آتش گل، تیز ز دامان بهار است
  وآن نور فروزنده که سوزندۀ نار است
  صد مست چو منصور به خمیازۀ دار است...
  از غرقۀ این بحر دو عالم به کنار است
  ما را خط بغداد به از خطّۀ بغداد
 
 

(همان: 460)

از دیگر شاعران عصر صفوی که ساقی‌نامه‌ای در قالب ترجیع‌بند سروده، مولانا کامل جهرمی است. ترجیع‌بند کامل، شانزده بند است و هر بندش هشت بیت دارد. شاعر، هم در انتخاب وزن و میزان بندها و ابیات آن و هم در خطاب‌هایی که به ساقی دارد و از دو بند فراتر نمی‌رود و هم در استفاده از برخی تعابیر و واژگان، ساقی‌نامۀ وحشی بافقی را در نظر داشته و به تقلید از وی ساقی‌نامۀ خویش را ساخته است. حتّی در موضوعات مختلفی نیز که در سایر بندهای این ترجیع‌بند مطرح است، موضوعات ترجیع‌بند وحشی به خوبی محسوس است.

ساقی بده آن می که زیانش هم سود است
  هم جوهری گوهر گنجینۀ راز است
  سرمایۀ عیش است زمین را و زمان را
  افسردگی من ز خمار است و خموشی
  ما صاف‌دلان دردکش بزم الستیم
 
 

 

چون دست و دل پیر مغان مایۀ جود است
  هم صیقلی آینۀ بود وجود است
  وین طرفه که اصلش نه جواهر نه نقود است...
  می ده که مرا با تو سر گفت و شنود است
  با نغمه و می لب به لب و دست به دستیم
 
 

(همان: 707)

ملّا عبدالنبّی فخرالزّمانی از شاعر دیگری در عصر خویش نام می‌برد که ظاهراً در سال 1026 در کشمیر با او ملاقاتی داشته است. این شاعر، احولی سیستانی است. صاحب تذکرۀ میخانه او را مدّاح خاندان مصطفی و ستایندۀ دودمان آل‌عبا دانسته و یادآور شده است که ساقی‌نامه‌ای در قالب ترجیع‌بند داشته که هر بند آن گریز به مدح «جناب ولایت‌‌پناه» دارد. ملّا عبدالنّبی فخرالزّمانی، چند بیت از ترجیع آن مدّاح خاندان نبوی را که به گفتۀ خودش مناسب با سیاق کتاب خویش دانسته، نقل کرده است. از آنجا که تمام این ترجیع‌بند در تذکرۀ میخانه نیامده و فقط دو بند از آن نقل شده، روشن نیست که ترجیع‌بند وی از چند بند تشکیل می‌شده است. چنانکه از این دو بند برمی‌آید، ابیات هر بند در مجموع هفت بیت بوده است. این هر دو بند نیز با خطاب به ساقی آغاز می‌شود؛ از جمله می‌گوید:

ساقی بده آن باده که غارتگر هوش است
  آن آتش گلفام که در چشم صراحی
  خواهم می غم‌کاه طرب‌زای ولیکن
  زآن باده که جامش به کف ساقی کوثر
  ساقی بشکن جام که ما دوست پرستیم
 
 

 

چون عشق کلید در دل‌های خموش است
  چون خون به دل اهل محبّت همه جوش است..
  زآن می که نه خاصیّت آن آفت هوش است
  چون ابر کرم خند‌ه‌زن و جلوه‌فروش است
  از جام می مهر علی واله و مستیم
 
 



[1]. برای اطّلاع بیشتر از خمریّه و ساقی‌نامه و تفاوت این دو، رک: مؤتمن، 1364: 224 و 235. شایان ذکر است که در آغاز قصاید مدحی، به‌خصوص در قصاید دورۀ سامانی و غزنوی، گهگاه با توصیف شراب روبه‌رو می‌شویم که به این قبیل اشعار، خمریّه می‌گویند. از خمریّه‌های مشهور این دوران باید از خمریّۀ رودکی و بشّار مرغزی و بعضی مسمّط‌های منوچهری یاد کرد (صفا، 1357: 3 و 76؛ منوچهری، 1363: 147-169 و 177-181).

.[2] به نظر می‌رسد که خیّام حلقۀ اتّصالی باشد میان خمریّه‌سرایان و نظامی، که مبدع ساقی‌نامه است. شیوۀ پرداختن نظامی به موضوع در قالب دوبیت‌های موقوف‌المعانی که از نظر شکل رباعی نیستند، امّا همچون رباعی معنی دو بیت مکمّل یکدیگر است، و بهره‌گیری از تعابیری که با توجّه به شخصیّت نظامی و اذعان وی، جای تردیدی باقی نمی‌ماند که شاعر آنها را در معنای مجازی خود به کار برده است؛ مضامینی که از آن به اندیشه‌های خیّامی تعبیر می‌کنند و غالباً در پی ساقی‌نامۀ نظامی آمده، موجب چنین اظهارنظری می‌شود. با تأکید بر این نکته که در رباعیّات خیّام هم با اطمینان نمی‌توان مدّعی شد که منظور شاعر از «شراب» همان شراب انگوری باشد و چه‌بسا آن را در معنای مجازی خود به کار برده است (در این زمینه رک: خیّام، 1387: 59).

.[3] در کتاب شعر و ادب فارسی در تعریف ساقی‌نامه بر این موضوع تأکید شده است: «ساقی‌نامه بر اشعاری اطلاق می‌شود که شاعر در خطاب به ساقی و طلب شرب مدام و به صورت مثنوی و در بحر متقارب سروده است» (مؤتمن، 1364: 235). ملّا عبدالنّبی فخرالزّمانی نیز هر جا سخن از ساقی‌نامه‌ای در قالبی جز مثنوی نقل می‌کند، به این نکته به گونه‌ای اشارتی دارد، چنانکه مثلاً وقتی می‌خواهد به ساقی‌نامۀ وحشی که در قالب ترجیع‌بند است اشاره کند، می‌گوید: «ترجیعی که به روش ساقی‌نامه گفته، در این میخانه به عوض مثنوی بر بیاض برد؛ امید که در نظر اهل هنر خارج ننماید» (فخرالزّمانی، 1367: 183). او همین عبارت را برای دیگر شاعرانی هم که در قالب ترجیع‌بند یا ترکیب‌بند ساقی‌نامه سروده‌اند، به کار برده است.

مراجع

اسلامی‌ندوشن، محمّدعلی (1370)، جام جهان‌بین، چاپ پنجم، تهران، جامی.

خیّام، عمر بن ابراهیم (1387)، رباعیّات، تصحیح محمّدعلی فروغی و قاسم غنی، ویرایش بهاءالدّین خرّمشاهی، چاپ پنجم، تهران، ناهید.

سجّادی، سیّد جعفر (1350)، فرهنگ لغات عرفانی، تهران، طهوری.

عراقی، فخرالدّین (1372)، کلّیّات، به کوشش سعید نفیسی، چاپ هفتم، تهران، سنایی.

صفا، ذبیح‌االله (1357)، گنج سخن، جلد اوّل (از رودکی تا انوری)، چاپ ششم، تهران، دانشگاه تهران.

ــــ (1364)، تاریخ ادبیّات در ایران، جلد پنجم، تهران، فردوس.

فخرالزّمانی، عبدالنّبی (1367)، تذکرۀ میخانه، به اهتمام احمد گلچین معانی، چاپ پنجم، تهران، اقبال.

لاهیجی، محمّد (1337)، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران، کتاب‌فروشی محمودی.

مؤتمن، زین‌العابدین (1364)، شعر و ادب فارسی، چاپ دوم، تهران، زرّین.

منوچهری دامغانی، ابوالنّجم احمد بن قوص (1363)، دیوان اشعار، تصحیح دکتر محمّد دبیرسیاقی، چاپ پنجم، تهران، زوّار.

نظامی، ابومحمّد الیاس بن یوسف (1388)، شرفنامه، تصحیح حسن وحید دستگردی، به کوشش دکتر سعید حمیدیان، چاپ پنجم، تهران، قطره.

وحشی بافقی (1374)، دیوان اشعار، تصحیح دکتر محمّدحسن سیدان، چاپ دوم، تهران، طلایه.





:: موضوعات مرتبط: نکته‌ای چند دربارۀ تحوّل شکلی و معنایی ساقی‌نامه‌ها (با تأکید بر تذکرۀ میخانه) , ,
:: بازدید از این مطلب : 143
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 27 شهريور 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: